اصلا قرار نیست که سرخم بیاورم

 

حالا که سهم من نشدی کم بیاورم

 

دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم

 

تا روی زخمهای تو مرهم بیاورم

 

میخواستم که چشم تو را شاعری کنم

 

امّا نشد که شعر مجسم بیاورم

 

دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل

 

می شد تو را دوباره به شعرم بیاورم

 

یادت که هست پای قراری که هیچ وقت...

 

میخواستم برای تو مریم بیاورم؟

 

حتی قرار بود که من ابر باشم و

 

ـ باران عاشقانه ی نم- نم بیاورم

 

کلّی قرار با تو ولی بی قرار من

 

اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم

 

                 ......

 

اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم

 

باعث شود به زندگیت غم بیاورم!!

 

حوّای من تو باشی اگر٬ قول میدهم

 

عمراً دوباره رو به جهنّم بیاورم!!

 

خود را عوض کنم و برایت به هر طریق

 

از زیر سنگ هم شده٬ آدم بیاورم!!

 

بگذار تا خلاصه کنم٬ دوست دارمت!

 

یا باز هم، بهانه ی محکم بیاورم!!




آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: